ارغوان جونارغوان جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

به رنگ ارغوان

سال 92

دخمل عزیزم 12 روز مونده به سال جدید و من خیلللی خوشحالم .. خوشحالم واسه اینکه 3 سالی هستش که کنار عشقم  همدمم وجودم هستم و امسال  تو (تمام زندگیم  کنارمی)...وای که چه حال خوبی دارم ... خدایا این حال خوب همیشه باهام بمونه ...  خوشحالم واسه اینکه تو سال 92  یه دوست جون دیگه بهمون وصل شده ...خاله ساحل مهربون  خاله ساحل و زن دایی لیلا مثل  خواهر نداشته برام خیلی عزیزن و  خیلللللی دوسشون دارم  ....  و میتونم راحت به شون تکیه کنم نمیدونم اونایی که خواهر دارن چقدر خواهراشونو دوست دارن ولی من اندازه یه خواهر این 2 تا موجود دوست داشتنی رو دوست دارم....دیگه نگران بی خاله موندن تو نیستم ...ه...
18 اسفند 1392

پایان 9 ماهگی و ورود به 10 ماهگی

نازدونه مامان 9 ماهگیت مبارک نفسک ماشالله داری بزرگ میشی و خانئم تر میشی عقشم... 9 ماهگرد و خونه عمو علی و خاله ساحل گرفتیم ..که تمام زحمت کیک و شام و... خاله ساحل کشید...خیلی بهمون خوش گدشت.... واقعا عالی بود ..خدای من چقدر خاله ساحل ماهه متل دخمل من البته. ..خیلی دوست داره و خیلی محبت بهت میکنه...همونطور که قبلا گفتم عمو علی خیلی خوب و  مهربونه ... خاله هم فوق العاده مهربون و خیللللللی دوست داشتنی هستش. ..دیشب برای ماهگردت خیلی زحمت کشید و ایشالله بتونیم کمی از این زحمت و جبران کنیم... دخترم هنوز از چهار دست و پا خبری نیست احتمالا شما یه دفعه راه میری دیگه یه جورایی غذای سفره خودمون و بهت میدیم اخه دخملم بزرگ شده ...
18 اسفند 1392

پایان هشت ماهگی و ورود به 9 ماهگی

هشت ماهگیت مبارک عشقممممممم روز به روز بزرگتر و خانوم تر میشی فدات بشم..شکر خدا وزن گیریتم خوبه... همچنان نه سینه خیز نه چهاردست و پا خبری نیست ..ولی کلی شیطون شدی ماشالله.... دست دستی هم میکنی ..وقتی مامانجون بهت میگه دس دسی تند تند براش دست میزنی ... جدیدا هم همش میخوای بغل من باشی.نمیدونم بهونه گیری هات واسه دندون سومه یا واسه سنته همشم دستت تو دهنته...همش تو خونه ماشالله واسه خودت حرف میزنی ... منتظری برات ادا دربیاریم تا بلند بلندبخندی.... همه چی ارومه من چقدر خوشحالم.....تو کنارم هستی به خودم میبالم..... به هر عاشقتمممممم وجودم خدایا صد هزار بار شکرت     ...
5 اسفند 1392
1